محل تبلیغات شما



Poster khashm va hayaho.jpg

بعد از دیدن فیلم "مغز های کوچک زنگ زده" دوست داشتم کمی بیشتر با کارهای هومن سیدی آشنا شوم به همین خاطر به دنبال فیلم "خشم و هیاهو"یش رفتم که بسیاری تعریف کرده بودند از این فیلم و همچنین آهنگ "رضا کولغانی" روی این فیلم عالی بود.

"خشم و هیاهو" به کارگردانی و نویسندگی "هومن سیدی" در سال 1394 اکران شد. این فیلم در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر جایزه "بهترین فیلمبرداری" و همچنین "جایزه ویژه هیئت داوران" را از آن خود کرد.

+لطفا ادامه مطلب را مطالعه کنید.


Image result for ‫بوسیدن روی ماه‬‎

بعضی از فیلم ها هستند که در اولویت نیستند اما دوست داری اگر وقت اشتی آنها را تمشا کنی، فیلم بوسیدن روی ماه یکی از آن دسته فیلم ها بود که در یکی از جمعه های بی حوصله به دیدن آن نشستم.

فیلم "بوسیدن روی ماه" به نویسندگی و کارگردانی "همایون اسعدیان" است که در سال 90 بر روی پرده سینما رفت. این فیلم در سی ام جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین صدابرداری را دریافت کرد.

داستان فیلم درمورد مادری سالخورده است که در کنار فرزندان خود به خوبی و خوشی زندگی میکند اما یکی از پسرانش پس از پایان چندین ساله جنگ هنوز به وطن بازنگشته است و او در کنار زن همسایه در انتظار آنها هستند.

قبل از آنکه درمورد فیلم صحبت کنیم بیاییم باهم درمورد کارگردان فیلم صحبت کنیم، کارگردانی که در فیلم های سینمایی که ساخته است شاید استقبال خوبی از آنها نشده باشد اما فیلم هایی بودند که حس های زیبایی به مخاطب منتقل میکند. یکی از زیباترین فیلم های اسعدیان، "طلا و مس" بود، فیلمی که عمق درد و گرفتاری، در کنار اینان دوراهی اعتقادی را به خوبی به روی پرده آورده بود. همچنین با بازی زیبای نگار جواهریان جایزه نقش اول زن به این فیلم رسید. اما حال فیلم بوسیدن روی ماهش را میبینیم که همانند دیگری رد پایی از گذشته و دوران های دور در فیلم هایش میتوان یافت.

ما در جنگ ها نه تنها انسان ها، بلکه قسمتی از انسان هایی که زنده مانده اند هم از دست میدهیم. این را نمیتوان از هیچ کس پوشاند. آنها که رفته اند دیگر در این دنیا نیستند اما نبود آنها زخمی بر دل بازمانده ها میگذارند که تا آخر عمر می توان متوجه آن بود. در کنار از دست دادن، سختی هایی که جنگ بر مردم تحمیل میکند بازهم تجربه های تلخ را به آنها میدهند که هیچ چیز نمیتواند آنها را از بین ببرد.
وقتی که مجله داستان را میخواندم همیشه برایم قسمتی که خواننده ها از تجربیات خود میگفتند جذاب بود، یکی از شماره درباره جنگ تحمیلی بود. صدای آژیر، فرار مردم به زیر زمین ها، ترس ها، فریاد و بچه ها که در این میان گاهی در ترس غرق میشدند. نمیتوانم این موضوع را بیش از این توضیح دهم چرا که خودم هیچ گاه در جنگ نبودم و آنچه را که می نویسم از خوانده ها و فیلم هایست که دیده ام، سعی کرده ام خودم را در آن جو قرار دهم تا بتوانم بیش از بیش آن فضاها را درک کنم، اما بازهم ناتوانم از حس های آن لحظات.

نمیخواهم فیلم را توضیح دهم، چیزخاصی برای توضیح دادن ندارد، نویسنده سعی دارد مخاطب را وابسته حال و هوای خانه کند، بوی آجر، خاک نم خورده، بقالی سرکوچه. تمام کارهای ریز را نشان میدهد تا اینکه در جایی مخاطب درگیر تصمیم گیری شود. اما چه باید کرد؟

در آخر فیلم مخاطب با سوال های بی شمار تنها میماند که به کدام سو باید برود؟ آیا این کار ایثار است یا محروم کردن دیگران از حقشان و یا مادری که به دروغ پسری دیگر با در بغل میگیرد.به راستی پنهان کردن راز چه گناهی میتواند باشد وقتی که همه حقی از دانستن راز دارند؟


Chernobyl 2019 Miniseries.jpg

هیچ وقت نخواسته ام همراه با دیگران فیلم یا سریال ها را تماشا کنم، گرچه روزهایی بوده است که از این کار آسیب دیده ام و دیگران آن را برای ناخوش کرده اند اما هیچوقت نخواسته ام اینگونه باشم، البته به جز همسرم که شریک زندگی من است. البته منظورم این نیست که همراه کسی بروم سینما یا جلو تلوزیون  آن را ببینم منظورم در برهه زمانی که فیلم یا سریالی دیگران نگاه میکنند آن فیلم را ببینی تحت تاثیر حرف ها و نظرات دیگران قرار میگیری و نمیتوانی نظر اصلی خودت را بیان کنی. و این شاید یکی از ایرادهای اساسی وقتی است که همراه با جمعیت شروع به دیدن یک فیلم یا سریال میکنی.

سریال "چرنوبیل" از سری مینی سریال های ساخت شبکه HBO، شبکه محبوب من است و یکی از چند سریالی است که توانسته است امتیاز 9.5 از 10 را در سایت IMdb کسب کند.

سریال مستندی درمورد حادثه ای است که در سال 1986 در شهر چرنوبیل جماهیر شوروی رخ میدهد.

+لطفا ادامه مطلب را بخوانید.


بعد از دیدن فیلم "مغزهای کوچک زنگ زده" دوست داشتم فیلم "من عصبانی نیستم" رضا درمیشیان را ببینم. هیچ از فیلم نمی دانستم فقط میخواستم آن را ببینم. نمیخواهم مقدمه چینی، سریع باید از فیلم گفت.

فیلم "من عصبانی نیستم!" (I am not Angry) به تهیه کنندگی، کارگردانی و همچنین نویسندگی رضا درمیشیان است که در سال 1393 ساخته شد اما مجوز اکران را دریافت نکرد. این فیلم در 64مین جشنواره برلین و در سی و دومین جشنواره فیلم جشنواره فجر هم نامزد در شش رشته شد که هیچ کدام را دریافت نکرد.

+لظفا ادامه مطلب را بخوانید.


خیلی وقت است که دیگر سراغ فیلم های اکشن نمیروم، بیشتر فیلم هایی که نگاه میکنم فیلم های درام هستند و خانوادگی. اما من برای بتمن های نولان همیشه وقت دارم که یک جا بشینم و آنها را تماشا کنم. در کنار بتمن های نولان برایم مرد عنکبوتی چیز دیگریست. چرا که اولین فیلم ابر قهرمانی که دیدم، فیلم مرد عنکبوتی بود. دقیقا دوم دبستان بودم یا سوم دبستان که فیلمش را دیدم نمیتوانستم از فکرش دربیایم. اما حالا بعد از تمام شدن سه قسمت اولیه دیگر به سراغش نرفتم تا اینکه تمجید های این فیلم را خواندم.

"مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی" عنوان سری انیمیشنی جدید مرد عنکبوتی است که به کارگردانی : باب پرسیچی، پیتر رمزی، رودنی روثمن و نویسندگی فیل لرد نوشته شده است. این انیمیشن جایزه بفتا، گلدن گلوب و همچنین جایزه اسکار را از آن خود کرده است. و در کنار اینها منتقدین و همچنین بیننده این انیمشین را بسیار مورد تمجید قرار داده اند. به طوری که در سایت روتن تومیتز نمره 97 و متاکریتیک 87 و همچنین در سایت IMDb نمره بسیار خوب 8.7 را از آن خود کرده است.

+لطفا ادامه مطلب را بخوانید.


امروز میخواستم درمورد فصل دوم سریال WestWorld یادداشتی بنویسم اما دیشب بعد از دیدن فیلم "مغزهای کوچک زنگ زده" همه چیز عوض شد و باید درباره این فیلم می نوشتم، چرا که مثل آن فیلم هایی بود که باید سریع تمام آن چه را که فکر میکردم می نوشتم. فیلمی که نتوانستم در سینما ببینم و حال که منتشر شده بود تاثیر زیادی داشت.

فیلم "مغزهای کوچک زنگ زده" (Sheeple) به نویسندگی و کارگردانی "هومن سیدی" است. این فیلم که بازیگرانی چون "نوید محمد زاده" ، "فرهاد اصلانی" ، "نازنین بیاتی" در آن بازی میکنند در جشنواره فجر نامزد یازده جایزه شده که برنده چهار جایزه چون : بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، بهترین فیلم از نگاه هنر و تجربه، بهترین فیلمنامه، بهترین صداگذاری را از آن خود کرد.

+لطفا ادامه مطلب را بخوانید.


در پی خواندن کتاب های مدیریتی که هر از چندگاهی میخوانم به یک کتاب تصمیم گیری جامع برخوردم که توانسته بود به زبانی ساده اما جامع درمورد خطاهایی که میتوانیم در هنگام تصمیم گیری انجام دهیم توضیح میدهد.

کتاب "تفکر سریع و کند" نوشته دانیل کانمن  است که در سال 2011 منتشر شد و در ایران با ترجمه "فروغ تالو صمدی" در اختیار فارسی زبانان قرار گرفته است. دانیل کانمن برنده جایزه نوبل در سال 2002 هم شده است و همچنین یکی از پرفروش ترین کتاب های سال 2011 بود.

+لطفا ادامه مطلب را بخوانید.


 

شاید شما هم این دیالوگ مشهور "رها کن رییس را شنیده باشین" شاید هم نه، اما من آن را بارها و بارها گوش داده ام، بارها و بارها به آن اندیشیده ام، و بارها و بارها سعی کردم به عمق این کلمات بروم و برای هرکدامشان داستانی سرهم کنم اما هیچ کدام از اینها مرا نکرد، هیچ کدام برایم این نبود، کنجکاوی یا فضولی اینکه بدانم اصلیت داستان چه بوده است نمی گذاشت آرام بگیرم. من حدود دو سال دنبال نام این فیلم بودم اما بر حسب اتفاق یک روز در SoundCloud توانستم نام این فیلم را ببینم. 

فیلم "چیزهایی هست که نمیدانی" به کارگردانی و نویسندگی" فردین صاحب امانی" در سال 1389 ساخته شده است. در این فیلم بازیگرانی چون "علی مصفا"، "لیلا حاتمی" و "مهتاب کرامتی" ایفای نقش میکنند. همچنین این فیلم "نقد ویژه هیئت کارولووی واری" در سال 2010 را از آن خود کرد.

+لطفا ادامه مطلب را بخوانید.


دیروز فیلم خوبی را دیدم، نه زیاد خوب که بگویم میتوانم جز بهترین فیلم های قرار دهم، اما فیلمی قابل قبول بود، نه آنگونه که پشیمان شوم، نه آنگونه که مهر تایید بر آن بگذارم.

فیلم "پروژه فلوریدا" یا "The Florida Project" به نویسندگی و کارگردانی  "شان بیکر" در میان بازیگران، نامی جز "ویلم دفو" به چشم نمیخورد، اما بازی زیبای دختر خرد سال "بروکلین پرنس" بسیار زیبا و چشم نواز است. این فیلم همچنین در سال 2017 ساخته شده است.

+لطفا ادامه مطلب را بخوانید.


گاهی بعضی از روزها که دلم میگیرد، فیلم میبینم، شاید فیلم راهی برای من است که از همه چیز فرار کنم، از همه چیز که در اطراف من رخ میدهد این شانس را به من میدهد که به سرزمینی ناشناخته و دنیایی جدید، داستانی جدید سفر کنم. حال و هوایم با دیدن فیلم عوض میشود. مثل می میماند، گاهی بد حالم را خراب میکند و گاهی حالم را خوب میکند. فیلمی که در ادامه میخواهم درباره آن بنویسم را در فضای مجازی معرفی شده بود. برای جذاب به نظر رسید. گاهی باید به فیلم هایی که دیگران معرفی میکنند توجه کرد، بعضی ها خوب فیلم میبینند، و این خوب دیدن را باید ارزش گذاشت و دوست داشت.

فیلم "روز هشتم" ساخته "ژاکو فان دورمل" است. "دورمل" بلژیکی که این فیلم را در سال 1996 ساخت، عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد را به صورت مشترک بدست آورد. "دنیل اتوی" و "پاسکال دوکن" در این فیلم بازی میکنند که "پاسکال دوکن" توانست در آن سال جایزه جشنواره کن را به صورت مشترک بدست آورد.

+لطفا ادامه مطلب را بخوانید.


داستان های نوجوانان برای من یکی از جذاب ترین داستان هاست، بعد از خواندن کتاب زیبای " در جست و جوی آلاسکا" برایم بسیاری از این داستان ها و فیلم ها جذاب شدن، بعد از این کتاب و دیدن سریالش که پارسال از شبکه Hulu عرضه شد، فیلم های نوجوانانه زیادی دیدم، گرچه تلاشم برای دیدن فیلم و خواندن کتاب "مزیت های گوشه گیری" همیشه بی سرانجام ماند تا اینکه دیشب در میان فیلم هایی که میخواستیم با فاطمه ببینیم انتخابش کردیم.
دو شب قبل که من در حال دیدن فیلم "In the mood for love" بودم فاطمه هم میخواست همراه من فیلم تماشا کند و به همین دلیل یکی از فیلم های خوبی که بارها دیدن آن را به عقب انداخته بودم را دانلود کردم. فیلم های زیادی است که ندیده ام، دیروز دوستی از من میخواست که فیلم به او معرفی کنم در حالی که فیلم هایی که من میبینم اصلا مورد پسند اشخاص نیست، نمیدانم دلیلش چیست البته اطرافیانم اینگونه فیلم ها را نمی پسندد و این دوست عزیز هم فیلم های جدید میخواست.
این روزها که در خانه هستم و خودم را قرنطینه کرده ام به موضوع مهمی پی برده ام، من بدون سینما و موسیقی نمیتوانم زندگی کنم، یعنی زندگی آنقدر تو خالی خواهد شد که نمیتوان بر روی آن نام زندگی گذاشت، کتاب خواندن، فیلم دیدن و موسیقی و یا بطور کلی در کنار تجربه اگر قرار دهیم باید بگویم این ها ادویه زندگی هستند، شاید زندگی خود به تنهایی غذایی باشد اما هرچقدر هم غذای خوبی باشد بدون ادویه نمیتوان را خورد و از آن تعریف کرد.
دیشب در میان فیلم ها گم شده بود، ابتدا میخواستم فیلم "In mood of love" را ببینم اما نظرم عوض شد و فیلمی که مدت ها در برنامه ام بود را ببینم، فیلم Wild را دقیقا بعد از فیلم Into the wild با آن آشنا شدم ولی اعتقاد داشتم که این فیلم کپی از فیلم Into the wild است و از آنجا که دوست نداشتم یک فیلم کپی را ببینم اما بعد از دیدن فیلم نظرم کاملا عوض شد. فیلم "Wild" به کارگردانی "ژان مارک ولی" است که بر اساس کتاب "From Lost to Found on the Pacific Crest Trail" اثر
چندی پیش به صورت اتفاقی در ویکی پدیا دنبال اطلاعاتی درمورد فیلم Amour میگشتم که با صفحه بهترین فیلم های "خارجی زبان" در جشنواره اسکار آشنا شدم و دیدم چقدر فیلم در این سال ها از کشورهایی جز آمریکا و انگلستان نامزد بهترین فیلم شدند و من تمام تکیه کرده ام به هالیوود درحالی که میتوانم از تجربه سینماهای دیگر کشورها هم لذت ببرم برای همین طی برنامه ای تصمیم گرفتم که از فیلم ها را بصورت شانسی انتخاب کنم و تماشایشان کنم.
این که در پوشه های هاردم سرک میکشم و میبینم فیلم هایی هستند که مدت ها منتظر دیده شدن هستند واقعا ناراحت میشوم، البته نباید توقعی از یک سرباز داشت که وقت داشته باشد تمام مدت فیلم ببیند ولی خوب این روزها که مشکوک به کرونا هستم در خانه نشسته ام و سعی میکنم از تمام وقتم استفاده کنم. فیلم "There will be blood" (خون به پا خواهد شد) به کارگردانی و فیلم نامه نویس "پل اندرسون" است که داستان بر اساس کتاب "نفت" اثر "آپتون سینکلر" است.
اگر میشد جلوی زمان را گرفت در کدام بازه زندگی زمان را نگه میداشتی؟ هیچوقت نمیتوان جواب این سوال را بدرستی داد، چرا که ما نمیتوانیم بدانیم که آیا همین دوره طعم خوشبختی را داریم میچشیم و بعد از این دوره همه چیز تغییر خواهد کرد؟ شاید دقیقا یک سال بعد همه چیز تغییر کند، بهتر شود، بد تر شود. که میداند؟ فیلم Amour به نویسندگی و کارگردانی میشائل هانکه است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد و برنده بهترین فیلم بیگانه زبان اسکار شد.
همیشه معتقد بودم که فیلم هایی هستند از سال های قبل که من ندیده ام، فیلم هایی که شاید در رسانه ها بازخورد خوبی نداشته اند اما لیاقت دیده شدن را دارند. گرچه فیلمی که میخواهم درمورد آن صحبت کنم فیلمی ست که بسیار دیده شده است و حتی در اسکار هم نامزد شده است اما چیزی که میخواهم بگویم این است که همیشه نباید به فیلم هایی تکیه کنیم که در رسانه ها از آنها یاد میکنند. فیلم "کتاب سبز" (Green Book) به کارگردانی "پیتر فرلی" و نویسندگی "پیتر فرلی"، "نیک وللونگا" ، "برون
آدمی مثل من در این دوره از زندگی چیز زیادی نمیخواهد جز اینکه بشیند در یک اتاق با یک عالمه کتاب و فیلم وقتش را بگذراند تا دوسال سربازیش تمام شود وه که چقدر خوب میشد اگر خدمت اینگونه برایم رقم میخورد و به جای اینکه اینقدر سهل انگاری کنم کمی دنبال کارهایم را گرفته بودم. حال بعد از حدود 6 ماه اولین فیلم را تمام کردم فیلمی با عنوان "Wildlife". فیلم "WildLife" به کارگردانی "پل دانو" و اقتباسی از کتابی به نویسندگی "ریچارد فورد" است که البته فیلمنامه این فیلم با
در این روزهایی که در خدمت سربازی به سر میبرم از هر موقعیتی باید استفاده کنم برای مطالعه چند روز پیش که پدرم مریض شده بود و من وظیفه مراقبت از او را بر عهده گرفتم سعی کردم حداقل در این زمان بتوانم یک کتاب را تمام کنم و کتاب " پاییز فصل آخر سال است" را انتخاب شد. کتاب " پاییز فصل آخر سال است" نوشته "نسیم مرعشی" در سال 1394 منتشر شد که جایزه ادبی جلال آل احمد را برنده شده است و تا کنون بیش از 40 بار به چاپ رسیده است.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها